چگونه می توان زمینه ی آزادی ایران از چنگال دژخیمان را فراهم کرد؟- بخش دوّم: مبارزات منفی

Posted on 11 آوریل 2012

0


در بخش نخست دیدیم که چگونه باید خرافه زدایی کرد، خرافات را از اجتماع کم نمود، و به یک اتحاد ملی رسید. در این بخش  تکیه ما بر مبارزات منفی است که یکی از تاثیرگذار ترین و کم هزینه ترین روش های مبارزه بر علیه مزدورین حکومت اسلامی است. زمانی که ما توانایی به تصرف در آوردن خیابان ها و دفاع از خود در برابر حمله ی بسیجیان اوباش، و مزدوران خامنه ای را نداریم. در شرایطی که جنبش آزادی خواهی به علّت سودجوی برخی از افراد شناخته شده و معلوم الحال، به انحراف کشیده شده و آتش خشم مردم سرد و خاموش گشته است، ما هنوز یک امید و برگ برنده در دست داریم که می توانیم با یک اتّحاد عمومی از آن بهره بگیریم، و آن مبارزه منفی است.

این فرتوری از جشن زناشویی یک خانوداه محترم ایرانی است که در فضایی بدون آخوند برگزار می شود. راندن آخوند از هر محفل و مجلسی، مانند راندن میکرب های طاعون، وبا، و حصبه از دور و برمان است.

این فرتوری از جشن زناشویی یک خانوداه محترم ایرانی است که در فضایی بدون آخوند برگزار می شود. راندن آخوند از هر محفل و مجلسی، مانند راندن میکرب های طاعون، وبا، و حصبه از دور و برمان است.

بدبختانه، پس از این همه جنایت و غارت و تجاوزی که به دست ملایان و مزدوران شان، در این سی و دو سال انجام شده است، هنوز هم زمانی که آخوندی در محلّه اش در حال گذر از خیابان و کوچه و برزن است، هستند افراد گمراه و خردباخته و خود فروخته ای ، به آخوند تعظیم می کنند و پس از گردن کج کردن و اظهار نوکری و مخلصی خود نسبت به آخوند، از او التماس دعا از درگاه الله مدینه را هم دارند.!

هنگامی که دلیل این حرکت منزجر کننده را هم که از آن ها می پرسید، می گویند: ”این آخوند مثل بقیه نیست، آخوند خوبی است، مرد شریفی است.!”
خوانندگان گرامی، مغلطه از این بزرگتر هم می شود؟. اگر کسی پدر و مادر داشته باشد و انسان خوبی باشد و ذرّه ای شرف و وجدان داشته باشد که آخوند نمی شود. اگر هم قبلا آخوند بوده، چنانچه قدری شعور و انسانیت داشته باشد، در این سی و دو سال اخیر و با دیدن این همه جنایت و کشتار ناجوانمردانه ی جوانان وطن، بی شک لباس آخوندی را از تن در می آورد و صد تکه می کند.
البته مفتخوری، و سربار جامعه بودن، بدون آن که زحمتی بکشند، به آنان اجازه نمی دهد، این پوشش جهنمی غیر ایرانی را از تن خود بیرون آرند.

نکته ی دیگری که بسیار غم انگیز و ناراحت کننده است این است که بسیاری از زنان در کوچه و خیابان محل زندگی شان تا چشم شان به آخوند محل می افتد، شروع به احوال پرسی و عرض ادب و احترام می کنند که صد البته عمل رقّت آمیز و متعفنی است.

باید از این جماعت فرهنگ باخته ی بی خرد پرسید که خانم و آقای محترمی که جلوی آخوند خم و راست می شوی، می شود برای ما توضیح دهی که بودن یا نبودن این آخوند چه تاثیری در جامعه دارد؟. بی تردید می توان گفت؛ که نبودن و نا پدید شدن این جماعت مفت خور و بی غیرت، باعث به جریان در آمدن زندگی در رگ های جامعه خواهد شد.

– حال مبارزه ی منفی بر علیه آخوند و بسیجی و مزدور باید چگونه باشد؟:
۱- به آخوند و بسیجی و مزدور، در سطح اجتماع بی محلی کنیم.
 در صورت دیدن آن ها (حتّی اگر تا دیروز سلام و احوال پرسی داشتیم) در محل زندگی مان و یا هر جای دیگر، از آن ها دوری کنیم و کوچکترین توجهی بدان ها نداشته باشیم.

بزرگترین کانون خرد زدایی و تحمیر انسان ها، مسجد است. مسجد مرکز آموزش خرافات، پلیدیها و زشتی ها، مرکز آموزش خشونت، بی رحمی، تجاوز، دروغگویی، و کلاه برداری است. محمدابن عبدالله ، مرد رند و سیاستمدار عرب، به خوبی می دانست که با ایجاد این مراکز فساد، بشریت، را به سمت قهقرا، نیستی، و نابودی می کشاند. هرگونه کمک به مسجد و شرکت در ان، خیانت و دشمنی بزرگی است به همنوعان و به طورکلی به نسل بشر.

بزرگترین کانون خرد زدایی و تحمیر انسان ها، مسجد است. مسجد مرکز آموزش خرافات، پلیدیها و زشتی ها، مرکز آموزش خشونت، بی رحمی، تجاوز، دروغگویی، و کلاه برداری است. محمدابن عبدالله ، مرد رند و سیاستمدار عرب، به خوبی می دانست که با ایجاد این مراکز فساد، بشریت، را به سمت قهقرا، نیستی، و نابودی می کشاند. هرگونه کمک به مسجد و شرکت در ان، خیانت و دشمنی بزرگی است به همنوعان و به طورکلی به نسل بشر.

با جوانان محل زندگی مان همراه شده و هنگامی که آخوند محل در راه رفتن به مسجد و یا خانه اش است، او را با صدای بلند ” هو” کرده و مسخره می کنیم.

با خانواده ی آخوند به هیچ وجه، ارتباط نداشته باشیم و به طوری برخورد کنیم که همسر و فرزندان آخوند، از وضعیت موجود شکایت و گله داشته باشند و آخوند را باعث و بانی این بی محلی ها و طرد شدن ها بدانند.
به کودکانمان بیاموزیم که چه در کوچه و چه در مدرسه و یا در هر جای دیگری، با بچّه ی آخوند دوست نشوند و از آخوند زاده ها فاصله بگیرند.

۲- طرد کردن آخوند و مزدور و بسیجی از مراسم ها و جشن ها و عزدارای هایمان؛
اگر جشنی در پیش داریم و از تمامی دوستان و همسایه ها دعوت به عمل آورده ایم، همسایه و هم محلی آخوند خود را نه تنها دعوت نمی کنیم، بلکه اصولا با او یک کلمه حرف هم نمی زنیم.

اگر مراسم مذهبی همچون افطاری های ماه رمضان و عزاداری های ماه محرم را پیش رو داریم، در هیچ کدام یک از مراسم ها از آخوند دعوت نمی کنیم و او را متوجه می سازیم که او حتّی در بین مراسم مذهبی مسلمانان هم جایی ندارد، چه برسد به مردمان ایرانی از دیگر ادیان و باور ها.
در جمع دوستان و بچه های محل، به هیچ عنوان آخوند و مزدور و بسیجی را راه نخواهیم داد و با نزدیک شدن آنان به ما، از آن ها فاصله خواهیم گرفت.

۳– نرفتن به جاهایی که احتمال حضور آخوند و پاسدار و بسیجی و مزدور وجود دارد؛
برای مدّتی، تا زمانی که این تازیان را از مملکت بیرون نرانیم، مکان هایی را که آخوند و بسیجی بدان جا رفت و آمد دارند را تحریم می کنیم. مثلا، مسجد، و حسینیه و محل  روضه خوانی نمی رویم،  و اجازه می دهیم تا آخوند و مزدور با یکدیگر تنها باشند و مردم (غریبه ها) در بین شان وجود نداشته باشند، آن ها باید ببینند که هیچ کس از تبار مردم، کنار آن ها نیستند و به قولی علی مانده و حوضش.

۴– اعتراض به آخوند و رفتار های کثیف شان در هر فرصتی که پیش میاید؛
به عنوان مثال، اگر شما یک مغازه دارید و آخوند برای خرید آب معدنی نزد شما میاید، با اینکه یخچال مغازه تان پر است از انواع و اقسام آب های معدنی، به او بگویید که ندارم و یا نمی فروشم و یا بهتر است که بگویید به تو نمی فروشم.
این یک مثال بود، شما اینگونه رفتارهای منفی و سرپیچی های مدنی را می توانید در هر فرصتی که پیش آمد، انجام دهید.

آخوند و مزدور باید بداند که با ادامه ی اعمال جنایت آمیزش، جایی در بین مردمان ندارد و حتی برای خرید مایحتاج زندگی اش هم به مشکل برخواهد خورد.
او باید بداند که خانواده اش منزلتی در جامعه ندارند و با آن ها همانند تکه هایی از آشغال و زباله برخورد می شود.

۵– تغییر در رفتارهای شخصی خودمان؛
چیزی که آخوند ها و مزدوران را تا حد مرگ شکنجه می دهد، رویکرد جوانان به فرهنگ و آیین و تاریخ ایران زمین است، برای مثال می توانیم هفته ای یک بار، در محل زندگی خودمان شاهنامه خوانی برپا کنیم و یا مثلا همه ی ما نقش هایی از فروهر و یا کوروش و یا هر نماد ملی گرایی دیگری را، بر شیشه ی ماشین هایمان بچسبانیم.

در این جا گله آخوندی گرد هم آمدند تا در یک سورچرانی و مفتخوری شرکت کنند. کاری که وظیفه و عادت هر آخوندی است. این گروه لاشخور، و میکرب های بزرگ اجتماع، سوای مکیدن خون اجتماع، و ایجاد فتنه و فساد و سودجویی از جامعه کار دیگری انجام نمی دهند. مفتخور می آیند، مفتخور بزرگ می شوند، و مفتخور می میرند.

در این جا گله آخوندی گرد هم آمدند تا در یک سورچرانی و مفتخوری شرکت کنند. کاری که وظیفه و عادت هر آخوندی است. این گروه لاشخور، و میکرب های بزرگ اجتماع، سوای مکیدن خون اجتماع، و ایجاد فتنه و فساد و سودجویی از جامعه کار دیگری انجام نمی دهند. مفتخور می آیند، مفتخور بزرگ می شوند، و مفتخور می میرند.

می توانیم با رنگ کردن دیوارهای کوچه های محل زندگی مان را که محل عبور آخوند نیز هست را به نقش های ملّی و مخصوصا فروهر و نماد های زرتشتی مزین کنیم تا تیری بر قلب آخوند زده باشیم.
تلاش کنیم در گفتارهایمان با دیگران سه اصل گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک را رعایت کنیم تا دیگران نیز، با توجه به اخلاق و منش زیبای نیاکان ما، به ما و مبارزات منفی ما بپیوندند.

۶– جشن گرفتن روزهای ملّی و باستانی در محل زندگی مان؛
روز تولد بابک خرمدین و دیگر اسطوره های ملی ، جشن های تیرگان و مهرگان و هر مناسبتی که کمترین ارتباطی با تاریخ و هویت ملی امان  دارد را، در محل زندگی مان و مثلا جلوی در ورودی مسجد محل جشن بگیریم، و هرکس که دلیل شادی را پبرسد، در پاسخ  بگوییم امروز، روز آرش کمانگیر است و نوشته نامه هایی را نیز آماده می کنیم که  اطلاعاتی کوتاه  درباره ی آرش در بر داشته باشد و آن ها را میان مردم بخش می کنیم.

این یک جشن بزرگ است که خانواده های محترمی در کنار هم با صداقت و درستی برگزار کرده اند، و چهره نازیبای آخوندهای مکار در آن دیده نمی شود.

این یک جشن بزرگ است که خانواده های محترمی در کنار هم با صداقت و درستی برگزار کرده اند، و چهره نازیبای آخوندهای مکار در آن دیده نمی شود.

۷– نامیدن فرزندان مان با نام های اصیل ایرانی؛
باید نام های عربی ننگینی همچون علی، حسین، حسن، زهرا، زینب و غیره را از فرهنگ و زبان خود ریشه کن کنیم و به صحراهای عربستان و عراق، پس فرستیم.
اسامی کودکان و نوزادانمان را باید از میان نام های اصیل ایرانی که با تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم سنخیت دارند، انتخاب کنیم.
حتّی اگر نام خودمان، مثلا علی یا اصغر یا کبری و یا هر اسم نکبت بار عربی دیگری است، می توانیم نام تازه ای برای خود انتخاب کنیم و از دوستان و بستگان خویش بخواهیم که ما را با نام نیک ایرانی مان، صدا بزنند.

۸– روشنگری و صحبت از جنایات آخوند و ملا کردن در هر فرصت و مکانی که مزدور در میان مان وجود ندارد؛
با بازگو کردن حقایق تلخ این سی و دو ساله و سخن از جنایات و کشتار رژیم، خیانت و کثافت کاری های آخوند و بسیجی و مزدور گفتن، ذهن اطرافیان مان را روشن کرده و آنان را از اصل و واقعیت قضایا آگاه کنیم.

۹– بالا بردن سطح مطالعه با خواندن کتاب های مفید و معرفی کردن آنان به دیگر دوستان و آشنایان؛
فراموش نکنیم که: ” آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است”
ما باید تا می توانیم کتاب های مفید بخوانیم و پس از پایان آن کتاب، آن را به یکی از دوستان و نزدیکان خویش هدیه دهیم و این فرهنگ کتاب خوانی که در سطح بسیار ناراحت کننده ای قرار دارد را بالا ببریم.
اکنون به لطف اینترنت و تکنولوژی های روز، بسیاری از کتاب های ممنوعه به راحتی قابل دسترسی و خواندن می باشند، چه نیکو است اگر ما آن کتاب ها را جایی ذخیره کرده و به دیگران نیز خواندن آن کتاب ها را پیشنهاد کنیم.

این یک گردهمایی است که همه گونه افراد با هر اعتقاد و باوری در آن شرکت کرده اند، و خوشبختانه چهره نازیبای آخوندی در آن دیده نمی شود.

این یک گردهمایی است که همه گونه افراد با هر اعتقاد و باوری در آن شرکت کرده اند، و خوشبختانه چهره نازیبای آخوندی در آن دیده نمی شود.

هم میهنان گرامی، شاید این روش های مبارزاتی در نظر بسیار مضحک جلوه کنند ولی باور کنید که اینگونه مبارزات، تاثیرات به سزایی را در روح و جان مردم و مزدوران می گذارند.
مزدوران احساس تنهایی و پوچی می کنند و مردم طعم همبستگی و اتّحاد را می چشند، اینگونه مبارزات باید در هر محلّه ای به صورت جداگانه صورت بگیرد و احتیاج به همدلی و همیاری و اتحاد مردم دارد.

سیروس پارسا

Posted in: اجتماعي